سلام بر دوستان بزرگوارم

  وبلاگ دیگرم درباره مهدویت.

http://www.dagheentezar.blogfa.com

اگر بندگان گنهکار من بدانند که چقدر مشتاق توبه وبازگشت آنان هستم ،از شدت شوق می میرند. ( حدیث قدسی )

امام باقر علیه السلام : 

إِنَّ هذَا اللِّسانَ مِفتاحُ کُلِّ خَیرٍ وَشَرٍّ فَیَنبَغى لِلمُؤمِنِ أَن یَختِمَ عَلى لِسانِهِ کَما یَختِمُ عَلى ذَهَبِهِ وَفِضَّتِهِ 

براستى که این زبان کلید همه خوبیها و بدیهاست پس سزاوار است که مؤمن بر زبان خود مهر زند، همان گونه که بر (کیسه) طلا و نقره خود مُهر مى زند. 

تحف العقول، ص ۲۹۸ 

امام باقر علیه السلام : 

فى قَولِهِ «قُولُوا لِلنّاسِ حُسنا» قال : قُولوا لِلنّاسِ أحسَنَ مَا تُحبّونَ أن یُقالَ لَکُم، فَاِنَّ اللّه عزَّوَجلَّ یُبغِضُ اللَّعّانَ السَّبّابَ الطَّعّانَ عَلىَ المُؤمِنین، اَلفاحِشَ المُتَفَّحِشَ السّائَلَ المُلحِفَ، وَ یُحِبُّ الحَیّى الحَلیمَ اَلعفیفَ المُتعَفِّـفَ. 

درباره این گفته خداوند که «با مردم به زبان خوش سخن بگویید» فرمود: بهترین سخنى که دوست دارید مردم به شما بگویند، به آنها بگویید، چرا که خداوند، لعنت کننده، دشنام دهند، زخم زبان زن بر مؤمنان، زشت گفتار، بدزبان و گداى سمج را دشمن مى دارد و با حیا و بردبار و عفیفِ پارسا را دوست دارد. 

امالى صدوق، ص ۳۲۶ 

مهر ورزی با مردم نیمی از خرد است.  (امام علی علیه السلام)

التماس به خدا شجاعت است ،اگر برآورده شود حاجت است اگر برآورده نشود حکمت است، التماس به خلق خدا شرمندگی است ،اگر بر آورده شود ،منت است اگر برآورده نشود ذلت است. (امام علی علیه السلام)

دلبستگی به دنیا ،عقل را فاسد می کند ، قلب را از شنیدن حکمت ناتوان می سازد  و باعث عذاب دردناک می شود. (غررالحکم-حکمت 1316)

باایمان ترین مردم کسی است که نسبت به خانواده اش خوش اخلاق ترومهربانتر باشد. ( پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله)

محبت امام حسین علیه السلام در دنیا وآخرت ما، به برومندی وعزت اسان است.

ضرورت راستی در گفتار و کردار

این راستی و صداقت را می توان در مطابقت قول و عمل جست وجو کرد.
اصولا انسان صادق و صدیق کسی است که قول و فعل و سخن و رفتارش مطابق هم باشد و یک دیگر را تصدیق کنند. امانت داری نیز تنها به حوزه حفظ اشیا و چیزهایی که به شخص سپرده می شود محدود نمی شود، بلکه امانت واقعی، حفظ عهد و پیمان با خداوند چون عهد ولایت و نیز حفظ ارزش ها و رازهای یکدیگر است. برادران ایمانی از آن جایی که صدیق و دوست یکدیگر هستند، رازهای یکدیگر را به عنوان امین نگه می دارند و می کوشند تا شرایط به گونه ای فراهم آید که حق امانت به درستی در همه حوزه ها حتی حوزه امانت ولایت ادا شود. این مسئله تنها زمانی ممکن است که افراد جامعه در مشکلات یک دیگر، حضور داشته باشند و اجازه ندهند که شرایط به گونه ای رقم بخورد که شخص نتواند حق ایمان به ولایت را چنان که بایسته و شایسته است ادا نماید.
ارتباط میان برادران ایمانی، ارتباطی روح افزا و ایمان زاست. از این رو مجالس مومنین باید سرشار از آموزه های علمی و عملی باشد و هر کسی که به دیگری می نگرد از گفتار و رفتار و خلق و خوی او چیزی بیاموزد و کمال را در خود ایجاد نماید.
به فرموده امام رضا(ع) مجلس مومنان باید مجلس احیای دل ها باشد. آن حضرت(ع) فرمودند: من جلس مجلسا یحیی فیه امرنا، لم یمت قلبه یوم تموت القلوب؛ هر که در مجلسی بنشیند که در آن معارف ما ]اهل بیت[ زنده شود، قلب او در روزی که قلبها می میرد، نخواهد مرد. (بحار الأنوار، ج ۴۹، ص ۹۰)
بنابراین، هر کسی پس از حضور در مجالس ایمانی و برادران شیعی خود وقتی به محاسبه و ارزیابی می نشیند باید به این باور رسیده باشد که بهره ای از کمالات برده است نه آن که از این مجلس، زیانکار بیرون آمده و سرمایه هستی خود یعنی عمرش را به تباهی گذرانده و زیان از سرمایه وجود کرده است. اگر امام رضا(ع) فرمودند: من حاسب نفسه ربح و من غفل عنها خسر؛ آن کسی که نفسش را محاسبه کند، سود برده و آن کسی که از محاسبه نفس غافل بماند، زیان دیده است. (بحار الأنوار، ج ۷۸، ص ۳۵۲، باب ۲۶، ح ۹) به این معناست که هر برنامه ای از جمله نشست و برخاست با برادران ایمانی می بایست سودآور باشد نه این که زیانی به ایمانش وارد آورد.
هرچه ارتباط میان افراد قوی تر و نزدیک تر باشد، آثار آن نیز باید بهتر و برتر خود را نشان دهد. این رابطه در حوزه عمل خانوادگی بسیار احساسی تر، پاک تر و روشن تر و لطیف تر از افراد مومن ظاهر می شود؛ زیرا امام رضا(ع) فرمودند: احسن الناس ایمانا احسنهم خلقا و الطفهم باهله، و انا الطفکم باهلی؛ نیکوترین مردم از نظر ایمان، خوش خلق ترین و با لطفترین آنها نسبت به خانواده خویش است. (من با لطف ترین شما به خانواده ام هستم). (عیون اخبار الرضا۲، ۳۸)
این گونه رفتارهاست که اهل بیت و مکتب و سبک زندگی ایشان را زنده می کند و ما را در میان شیعیان یا دست کم محبان و دوستداران ایشان جا می دهد. امام رضا(ع) زنده نگه داشتن امر اهل بیت(ع) را به علم و عمل به آموزه های اهل بیت(ع) معرفی کرده و می فرماید: «رحم الله عبدا احیی امرنا، قیل: کیف یحیی امرکم؟ و قال (علیه السلام): یتعلم علومنا و یعلمها الناس»؛ حضرت رضا(ع) فرمودند: «رحمت خدا بر کسی باید که امر ما را زنده نماید، سوال شد: چگونه؟ حضرت پاسخ داد: علوم ما را فرا گیرد و به دیگران بیاموزد.»

(بحارالانوار: ج ۲، ص ۳۰، ح۱۳)

یا بقیه الله

هذا یوم الجمعه ...

سلام بر جمعه ای که بی غروب است

غم عالم ته جامش رسوب است

بگویند اهل عالم مهدی آمد

ازاین بعد حال دنیا خوب خوب است

ولادت علی اکبر علیه السلام وروز جوان مبارک

 

درجهان یوسف اگر از همه زیباتر بود

نمکین تر هم ازاو ، چهره ی پیغمبر بود

حسن و زیبائی یوسف ، نمک روی نبی(ص)

جمع در صورت و سیمای علی اکبر(ع) بود

ما داد دل از زمزمه خواهیم گرفت

دامان حسین را همه خواهیم گرفت

در شام ولادت علی اکبر(ع)

عیدی زکف فاطمه(س)خواهیم گرفت

سخنی از بزرگان

ابن شهر آشوب روايت کرده است : روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله با عبدالله بن جعفر که کودک و در حال بازى بود برخورد نمود که او خانه از گل مى ساخت حضرت فرمود: چرا اين خانه را درست مى کنى ؟ گفت مى خواهم بفروشم فرمود که قيمتش را مى خواهى چه کار کنى ؟ گفت : رطب مى خرم و مى خورم . حضرت دعا کرد؛ خداوندا در دستش برکت بگذار و سودش را سودمند گردان .بعد از آن وقتى بزرگ شد چيزى نخريد که در آن سودى نکند و مال بسيار زيادى بدست آورد وجود بخشش وى که زبان زد مردم بود بسيار زياد بود.در مرؤ ج الذهب آمده که وقتى اموال عبدالله بن جعفر تمام شد از خدا طلب مرگ کرد و عرض کرد بارالها تو مرا عادت به جود و سخا دادى و من عادت نمودم که مردم را بذل و بخشش عطا کنم پس اگر مال دنيا را از من قطع خواهى کرد مرا در دنيا باقى نگذار و بعد از چند روز ديگر از دنيا رحلت کرد

عبدالله بن جعفر طیار

 

کسی که دعایش مستجاب شود

 

1-عيسى بن عبدالله قمى گويد: شنيدم از حضرت صادق (ع ) که مى فرمود: سه دسته اند که دعايشان باجابت رسد: (يکى ) انکس که بحج رود، پس بيائيد که چگونه در بازماندگانش بجاى او رفتار کنيد، (ديگر) جهاد کننده در راه خدا، پس بيائيد چگونه در بازماندگانش در غياب او رفتار کنيد، (سوم ) بيمار و مريض ، پس او را بخشم در نياوريد دلتنگش ‍ نکنيد، (مبادا بشما نفرين کند)

2- و نيز حضرت صادق (ع ) فرمود: پدرم مى فرمود: پنج دعا است که از درگاه پروردگار تبارک و تعالى محجوب نگردد (و پرده حائلى نيست که جلويش را بگيرد) 1 دعاى امام عادل 2 دعاى ستمديده که خداى عزوجل فرمايد: هر اينه بطور مسلم انتقام تو را (از ستمکارت ) بگيرم گرچه پس از زمانى باشد 3 دعاى فرزند صالح (و نيکوکار) براى پدر و مادر 4 دعاى پدر صالح براى فرزندش 5 دعاى مؤ من براى برادرش در پشت سر او که خدا فرمايد: براى تو باد مانند ان .

3- حضرت صادق (ع ) فرمود: رسول خدا (ص ) فرمود: بترسيد از دعاى ستمديده و مظلوم زيرا که ان از ابرها (و پرده هاى مانع از دعا) بالا رود تا خداى عزوجل در ان بنگرد و فرمايد: ان را بالا بريد تا براى او اجابت کنم ، و بپرهيزيد از نفرين پدر که ان از شمشير برنده تر است

 اصول کافی  - کتاب دعا

 

 

 

فرحنده میلاد مولی الموحدین، امیرالمومنین، حیدر کرار، شیر خدا، مولود کعبه بر همگان مبارک

آنجا که علی واسطه ی فیض خداست                         بر غیر علی هر که کند تکیه خطاست

            با مدعیّان کور باطن گوئـیـد                            آنجا که خدا هست و علی نیست کجاست

 

امام علی علیه السلام:

پنج موقع را براى دعا غنیمت شمارید:

موقع تلاوت قرآن ، موقع اذان ، موقع بارش باران ، موقع جهاد ، موقع آه كشیدن مظلوم؛

در چنین مواقعی، مانعى براى استجابت دعا نیست .

(أمالى صدوق، ص 97)

امام علی علیه السلام:

براى مۆدّب بودنت همین بس كه آنچه براى خود دوست ندارى، در حقّ دیگران روا ندارى .

(أمالى طوسى، 1/114)

 

راستگویی از دیدگاه امامان معصوم

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;}

امام سجاد علیه السلام

خَیْرُ مَفاتیحِ الاُمورِ الصِّدقُ وَ خَیْرُ خَواتیمِهَا الْوَفاءُ؛

بهترین شروع کارها صداقت و راستگویى و بهترین پایان آنها وفا است

بحارالأنوار، ج 78، ص 161

 رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

لاتَنظُروا إِلى کَثرَةِ صَلاتِهِم وَصَومِهِم وَ کَثرَةِ الحَجِّ وَالمَعروفِ وَطَنطَنَتِهِم بِاللَّیلِ، وَلکِنِ انظُروا إِلى صِدقِ الحَدیثِ وَأَداءِ المانَةِ؛

 به زیادى نماز و روزه و حج و احسان و مناجات شبانه مردم نگاه نکنید، بلکه به راستگویى و امانتدارى آنها توجه کنید

بحارالأنوار، ج75، ص 114، ح5

 امام على علیه السلام

خَیرُ اِخوانِکَ مَن دَعاکَ اِلى صِدقِ المَقالِ بِصِدقِ مَقالِهِ وَ نَدَبَکَ اِلى اَفضَلِ العمالِ بِحُسنِ اَعمالِهِ؛

بهترین دوستانت، کسى است که با راستگویى اش تو را به راستگویى دعوت کند و با اعمال نیک خود، تو را به بهترین اعمال برانگیزد

غررالحکم، ح 5022 

امام صادق علیه السلام :

لا تَغتَرّوا بِصَلاتِهِم وَلا بِصیامِهِم، فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَما لَهِجَ بِالصَّلاةِ وَالصَّومِ حَتّى لَو تَرَکَهُ استَوحَشَ ، وَلکِنِ اختَبِروهُم عِندَ صِدقِ الحَدیثِ وأداءُ الأمانَةِ؛

 فریب نماز و روزه مردم را نخورید، زیرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مى کند که اگر آنها را ترک گوید، احساس ترس مى کند، بلکه آنها را به راستگویى و امانتدارى بیازمایید

کافى، ج2، ص104، ح2 

امام على علیه السلام

اَلمؤمِنُ صَدوقُ اللِّسانِ بَذولُ الحسانِ؛

 مؤمن بسیار راستگو و بسیار نیکوکار است

غررالحکم، ج2، ص9، ح1596

امام على علیه السلام

یَبلُغُ الصّادِقَ بِصِدقِهِ ما یَبلُغُهُ الکاذِبَ بِاحتیالِهِ؛

 راستگو، با راستگویى خود به همان مى رسد که دروغگو با حیله گرى خود

غررالحکم، ج6، ص471، ح11006

رسول اکرم صلى الله علیه و آله

اَلصِّدقُ طُمَنینَةٌ وَ الکَذِبُ ریبَةٌ ؛

راستگویى [مایه] آرامش و دروغگویى {مایه} تشویش است

 نهج الفصاحه، ح 1864

رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

اِعلَم اَنَّ الصِّدقَ مُبارَکٌ وَ الکِذبَ مَشؤومٌ؛
بدان که راستگویى، پر برکت است و دروغگویى، شوم

تحف العقول، ص 14

امام على علیه السلام :

اَلصّادِقُ عَلى شَفا مَنجاةٍ وَکَرامَةٍ وَالکاذِبُ عَلى شُرُفِ مَهواةٍ وَمَهانَةٍ؛


راستگو در آستانه نجات و بزرگوارى است و دروغگو در لبه پرتگاه و خوارى

نهج البلاغه، خطبه 86

رسول اکرم صلى الله علیه و آله

مَن اُلهِمَ الصِّدقَ فى کَلامِهِ وَ النصافَ مِن نَفسِهِ وَ بِرَّ والِدَیهِ وَ وَصلَ رَحِمِهِ، اُنسِى ءَ لَهُ فى اَجَلُهُ وَ وُسِّعَ عَلَیهِ فى رِزقِهِ وَ مُتِّعَ بِعَقلِهِ وَ لُـقِّنَ حُجَّتَهُ وَقتَ مُساءَلَتِهِ ؛

به هر کس، راستگویى در گفتار، انصاف در رفتار، نیکى به والدین و صله رحم الهام شود، اجلش به تأخیر مى افتد، روزیش زیاد مى گردد، از عقلش بهره مند مى شود و هنگام سئوال مأموران الهى پاسخ لازم به او تلقین مى گردد

اعلام الدین ص265

امام على علیه السلام :

أَربَعٌ مَن أُعطیَهُنَّ فَقَد أُعطىَ خَیرَ الدُّنیا وَالاخِرَةِ صِدقُ حَدیثٍ وَأَداءُ أَمانَةٍ وَعِفَّةُ بَطنٍ وَحُسنُ خُلقٍ؛


چهار چیز است که به هر کس داده شود خیر دنیا و آخرت به او داده شده است: راستگویى، اداء امانت، حلال خورى و خوش اخلاقى

غررالحکم، ج2، ص151، ح2142

امام على علیه السلام

(علامة اَلایمانُ أَن تُؤثِرَ الصِّدقَ حَیثُ یَضُرُّکَ عَلَى الکَذِبِ حَیثُ یَنفَعُکَ؛

 نشانه ایمان، این است که راستگویى را هر چند به زیان تو باشد بر دروغگویى، گرچه به سود تو باشد، ترجیح دهى

نهج البلاغه، حکمت458

رسول اکرم صلى الله علیه و آله

إِن أَحبَبتُم أَن یُحِبَّکُمُ اللّه وَرَسولُهُ فَأَدّوا إِذَا ائتُمِنتُم وَاصدُقوا إِذا حَدَّثتُم وَأَحسِنوا جِوارَ مَن جاوَرَکُم؛

 اگر مى خواهید که خدا و پیغمبر شما را دوست بدارند وقتى امانتى به شما سپردند رد کنید و چون سخن گویید راست گویید و با همسایگان خود به نیکى رفتار نمایید

نهج الفصاحه، ح 554

امام صادق علیه السلام

:إِنَّ الصّادِقَ أَوَّلُ مَنْ یُصَدِّقُهُ اللّه عَزَّوَجَلَّ یَعْلَمُ أَنَّهُ صادِقٌ وَتُصَدِّقُهُ نَفْسُهُ تَعْلَمُ أَنَّهُ صادِقٌ؛

راستگو را نخستین کسى که تصدیق مى کند، خداى عزوجل است که مى داند او راستگوست و نیز نفس او تصدیقش مى کند که مى داند راستگوست

کافى، ج 2، ص 104، ح6

امام صادق علیه السلام

مَنْ صَدُقَ لِسانُهُ زَکى عَمَلُهُ؛

هر کس راستگو باشد عملش پاکیزه مى شود و رشد مى کند

کافى، ج 2، ص 105، ح 11

رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

یا عَلىُّ اصدِق وَإِن ضَرَّکَ فِى العاجِلِ فَإِنَّهُ یَنفَعُکَ فِى الآجِلِ وَلاتَکذِب وَإِن یَنفَعکَ فِى العاجِلِ فَإِنَّهُ یَضُرُّکَ فِى الآجِلِ؛

 اى على راست بگو اگر چه در حال حاضر به ضرر تو باشد ولى در آینده به نفع توست و دروغ نگو اگر چه در حال حاضر به نفع تو باشد ولى در آینده به ضرر توست

میراث حدیث شیعه، ج2، ص17، ح65

 امام على علیه السلام

مَنْ تَحَرَّى الصِّدْقَ خَفَّتْ عَلَیهِ المُؤُنُ؛

هر کس صداقت و راستگویى پیشه کند، بار زندگى براى او سبک مى شود

تحف العقول، ص 91

 امام على علیه السلام

اَقْبَحُ الصِّدقِ ثَناءُ الرَجُلِ عَلى نَفْسِهِ؛

زشتترین راستگویى، تعریف انسان از خودش مىباشد

غررالحکم، ج 2، ص 388، ح 2942

امام على علیه السلام

اِذا اَحَبَّ اللّهُ عَبْدا اَلْهَمَهُ الصِّدْقَ؛

هرگاه خداوند بندهاى را دوست بدارد، راستگویى را به او الهام مىنماید

غررالحکم، ج 3، ص 161، ح 4101

امام على علیه السلام

یَکْتَسِبُ الصّادِقُ بِصِدْقِهِ ثَلاثا:حُسْنَ الثِّقَةِ بِهِ، وَالْمَحَبَّةَ لَهُ، وَالْمَهابَةَ عَنْهُ؛

راستگو با راستگویى خود، سه چیز را به دست مىآورد: اعتماد، محبت و شکوه

غررالحکم، ج 6، ص 480، ح 11038

 رسول اکرم صلى الله علیه و آله 

ثَلاثٌ یَقْبَحُ فیهِنَّ الصِّدْقُ: اَلنِّمیمَةُ، وَ اِخبارُکَ الرَّجُلَ عَنْ اَهلِهِ بِما یَکْرَهُهُ، وَ تَکذیبُکَ الرَّجُلَ عَنِ الخَبَرِ؛

در سه چیز راستگویى زشت است: سخن چینى، خبر ناخوشایند دادن به مردى درباره زن و فرزندش و تکذیب کردن خبر کسى

خصال، ص 87 ، ح 20

 رسول اکرم صلى الله علیه و آله

عَلَیْکُمْ بِالصِّدْقِ فَاِنَّهُ مَعَ البِرِّ وَ هُما فِى الْجَنَّةِ وَ اِیّاکُمْ وَالْکِذْبَ فَاِنَّهُ مَعَ الْفُجورِ وَ هُما فِى النّارِ؛

شما را سفارش مىکنم به راستگویى، که راستگویى با نیکى همراه است و هر دو در بهشت اند و از دروغگویى بپرهیزید که دروغگویى همراه با بدکارى است و هر دو در جهنم اند

نهج الفصاحه، ح 1976

 امام صادق علیه السلام

اَلْکَلامُ ثَلاثَةٌ: صِدْقٌ وَکِذْبٌ وَ إِصْلاحٌ بَیْنَ النّاسِ قالَ: قیلَ لَهُ: جُعِلْتُ فِداکَ مَا الاِصْلاحُ بَیْنَ النّاسِ؟ قالَ: تَسْمَعُ مِنَ الرَّجُلِ کَلاما یَبْلُغُهُ فَتَخْبُثُ نَفْسُهُ، فَتَلْقاهُ فَتَقولُ: سَمِعْتُ مِنْ فُلانٍ قالَ فیکَ مِنَ الْخَیْرِ کَذا وَ کَذا، خِلافَ ما سَمِعْتَ مِنْهُ؛

سخن سه گونه است: راست و دروغ و اصلاح میان مردم به آن حضرت عرض شد: قربانت اصلاح میان مردم چیست؟ فرمودند: از کسى سخنى درباره دیگرى مىشنوى که اگر سخن به گوش او برسد، ناراحت مىشود. پس تو آن دیگرى را مىبینى و بر خلاف آنچه شنیده اى، به او مىگویى: از فلانى شنیدم که در خوبى تو چنین و چنان می گفت

 

ولادت امام باقر علیه السلام شکافنده علوم بر همه شیعیان آن حضرت مبارک

 

ولادت با سعادت خورشید علم، مخزن الاسرار توحید
شکافنده معماهاى وجود، حضرت امام محمد باقر علیه السلام مبارک باد

امشب گل سرخ باغ دین می آید
فرزند امیرالمومنین می آید
تبریک که ماه برج حکمت باقر
در خانه زین العابدین می آید

التماس دعا

شکر به خاطر گناه نکردن ، نه به خاطر معصیت

مرد پارسايى را در کنار دريا ديدم ، گويى پلنگ به او حمله کرده بود، زخمى جانکاه در بدنش بود و هرچه مداوا مى نمود بهبود نمى يافت . مدتها به اين درد مبتلا بود و بر اثر آن رنجور شده بود. در عين حال شب و روز شکر خدا مى کرد، از او پرسيدند: ((خدا را به خاطر چه نعمتى شکر مى کنى ؟ )) در پاسخ گفت : ((شکر به خاطر آنکه خداوند مرا به مصيبتى گرفتار کرد، نه به معصيتى .))

 

اگر مرا زار به کشتن دهد آن يار عزيز

تا نگويى که در آن دم ، غم جانم باشد

گويم از بنده مسکين چه گنه صادر شد

کو دل آزرده شد از من غم آنم باش)

حکایتهای گلستان سعدی

حلول ماه ربیع الاول مبارک

 

 

 

 

خدایا؛

تو را به مناسبتهای عزیز این ماه گرامی قسم می‌دهیم؛

این ماه را بر تمام شیعیان جهان، مبارک و پر خیر و برکت قرار بده،

و در ظهور ارباب و مولای ما؛ امام زمان(عج) تعجیل بفرما،

و به ما توفیق بهره بردن از فضایل این ماه عنایت فرما،

و تمام مریضها را به حرمت این ماه شفا بده،

و مشکلات و گرفتاری تمام شیعیان را برطرف بفرما.

آمین ربّ العالمین

رحلت پیامبر و شهادت امام حسن مجتبی و امام رضا علیهم السلام تسلیت باد

یا رسول الله! مثل تو دیگر در پهنه زمین تکرار نخواهد شد، اما با تکرار صلوات بر تو، نور حضورت را در قلب خود احساس مى کنیم.

ای کریم آل طه ! وقتی تو رفتی، چشمان آسمان سیاهی رفت و اشک از نگاه ستاره غلتید
اللهم صلی علی محمد و آل محمد

امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند :
بردباری زینت شخص ، وفای به عهد نشانه ی جوانمردی ، و شتابزدگی نشانه ی بی خردی است.

قالَ امام رضا (ع):

  • دوست را با فروتنی٬ دشمن را با احتیط و عموم مردم را با خوش رویی همراهی و معاشرت کن.

منبع : البحار ٧8/356

قالَ امام رضا (ع):

  • راوی گوید: از حضرت رضا (ع) شنیدم که می فرماید : مؤمن٬ مؤمن نیست مگر آنکه سه خصلت در او باشد: رازپوشی٬ مدارا با مردم٬ و شکیبایی در سختی و گرفتاری.

منبع : وسائل الشیعه 15/193

آداب باطنی قرائت قرآن

و اما آداب باطنيه آن پس چند چيز است: اول: تذکر عظمت کلام و علو مرتبه آن و ياد آوردن فضل الهى و لطف او را برخلق خود، که چنين کلامى را از عرش جلال، امر به نزول اجلال فرموده و آن را به فهم ‏بندگان خود نزديک ساخته و کلام خود را لباس حروف پوشانيده تا مخلوقان را طاقت‏ شنيدن آنها باشد.و اگر حقيقت جمال کمال کلام خود را به لباس حروف نپوشانيدى نه‏عرش را توانايى شنيدن آن بودى و نه ما تحت الثرى را.بلکه اجزاء ايشان متلاشى شدى. «لو انزلنا هذا القرآن على جبل لرايته خاشعا متصدعا من خشية الله‏». يعنى: «اگر ما اين‏قرآن را بر کوهى فرو مى‏فرستاديم مى‏ديدى آن را که ذليل مى‏شد و از هم‏شکافته مى‏گرديد» . ( بلى: مخلوق ضعيف را کجا طاقت عظمت کلام الهى و ياراى تحمل تلالؤ ودرخشندگى نور اوست؟ ! و رسانيدن خداى - تعالى - کلام را با وجود علو درجه آن به ‏فهم قاصر انسانى به واسطه بيان آن را از براى ايشان به کسوت حروف و الفاظ، شبيه ‏است‏ به صدا کردن انسان از براى بهايم و مرغان، زيرا انسان چون بخواهد چهارپا يامرغى را تفهيم کند که بيايد يا برود نظر به اينکه فهم آنها از فهميدن کلام انسانى که ازروى شعور و عقل صادر است و با ترتيب تمام در غايت انتظام به آن تکلم مى‏شودقاصر است، لهذا آدمى در سخن گفتن از مرتبه انسانيت تنزل مى‏کند و در تکلم با آن‏ حيوانات به آنچه لايق آنهاست صدا مى‏کند. پس همچنين انسان چون از حمل کلام الهى قاصر و عاجز بود، لهذا سلطان کلام اواز عرش عظمت و جلال به درجه فهم انسان نزول کرد.و در مظاهر حروف و اصوات ‏تجلى نمود.و صورت حروف به واسطه آن مشرف گرديد.همچنان که بدن انسانى به‏واسطه تعلق روح مجرد به آن به مرتبه شرافت رسيد. دوم: در وقت قرآن خواندن، متذکر تعظيم صاحب کلام گردد و ياد آورد که: آنچه مى‏خواند کلام بشر نيست‏بلکه کلام خداوند علام و خالق شمس و قمر است.ودر خواندن کلام او نهايت‏ خطر است.و همچنان که سزاوار نيست که بى‏طهارت دست‏بر جلد و ورق و کلمات آن مالند، همچنين زبانهاى ناپاک را که به کلمات ناشايست ‏متکلم مى‏گردند سزاوار نيست که آن را بخوانند.و دلهاى ملوث به رذايل اخلاق را نمى‏شايد که به حول معانى آن بگردند. و بالجمله بايد در آن وقت، متذکر تعظيم کلام و متکلم باشد.و اگر به جهت غفلت ‏دل، در آن وقت، تعظيم متکلم را مستحضر نباشد ساعتى قبل از تلاوت، تفکر درصفات و افعال الهى نمايد و مستحضر گردد که: اين کلام کسى است که به مجرد اراده‏مقدسه و محض مشيت کامله، جميع آنچه مى‏بيند و مى‏شنود از عرش و کرسى وآسمان و زمين و آنچه در ميان آنها و در زير و بالاى نهاست‏به وجود آمده و خالق ورزاق کل اوست.و همه موجودات، و کافه مخلوقات از ثرى تا به ثريا در قبضه قدرت اومسخر و اسيرند. برخى غريق فضل و رحمت او و بعضى گرفتار سخط و سطوت او.وجميع اينها را هيچ قدر نيست در نزد آنچه محسوس نيست از عوالم مجردات.و چون‏در امثال اينها تفکر کند قلب او مستغرق [مستشعر] عظمت الهى مى‏گردد. و يکى از اکابر دين، چون قرآن را از براى تلاوت گشودى گفتى: «هذا کلام ربى هذا کلام ربى‏». يعنى: اين کلام پروردگار من است.اين کلام پروردگار من است، وبيهوش گشتى. سوم: با حزن و رقت قلب تلاوت نمايد. و از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - مروى است که: «قارى قرآن، محتاج‏ به سه چيز است: دلى خاشع، و بدنى فارغ، و مکانى خلوت، زيرا هرگاه دل او خاشع‏باشد شيطان از او مى‏گريزد.و چون بدن او از مشاغل فارغ باشد دل او متوجه قرآن‏خواندن مى‏شود و عارضه‏اى عارضش نمى‏شود که او را از نور قرآن و فوايد آن‏محروم سازد.و چون در مکان خلوتى باشد و از خلق کناره گرفته باشد، باطن او با خداانس مى‏گيرد و حلاوت خطابهاى الهى را که با بندگان صالحين خود کرده مى‏يابد، ولطف او را به ايشان مى‏داند.و چون از اين مشرب جامى نوشيد هيچ حالى را بر اين ‏اختيار نمى‏کند.و هيچ وقتى را از اين خوشتر نمى‏دارد، زيرا در آن وقت‏بى‏واسطه درمناجات با پروردگار است‏» .  چهارم: حضور قلب و ترک افکار دنيويه و وساوس باطله در آن وقت. پنجم: تدبر در معانى قرآن.و آن امرى است غير از حضور قلب. خداى - تعالى - مى‏فرمايد: «افلا يتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها». يعنى: «آياتفکر و تدبر در معانى قرآن نمى‏کنند يا بر دلهاى ايشان قفلها زده‏اند؟ !» .  و اگر نتواند تدبر کند مگر اينکه آيه را مکرر کند سزاوار آن است که: مکرر نمايد. و به اين سبب بسيار بوده است که اکابر دين آيات را تکرار مى‏کرده‏اند.بسا بوده که: دريک آيه، مدتى توقف مى‏کرده‏اند. ششم: به محض تدبر در فهم معنى ظاهر اکتفا نکند، بلکه سعى کند تا حقيقت معنى‏بر او روشن شود.پس چون به آيه‏اى رسد که مشتمل بر صفات الهى است مثل: «و هو السميع البصير».  مثل: «هو الله الذى لا اله الا هو الملک القدوس السلام المؤمن المهيمن العزيز الجبار المتکبر».در معانى اين اسماء و صفات نيکو تامل کند و شايد که اسرار آنها بر اومنکشف گردد. و چون به آياتى رسد که: ذکر افعال الهى در آنها شده از: خلقت آسمانها و زمينها وملائکه و ستارگان و کوهها و حيوانات و نباتات و ابر و باد و باران و غير اينها پس ازاينها عظمت و جلال الهى را ياد آورد.و در هر فعلى، فاعل آن را ملاحظه کند. و چون به آيه‏اى رسد که: مشتمل بر وصف بهشت‏يا دوزخ يا غير اينها از احوال‏آخرت است، متذکر اين گردد که: آنچه در اين عالم است از نعمتها و بلاها در پيش‏نعمت و بلاى آخرت قدر محسوسى ندارد.پس از آن به عظمت‏ خدا پى‏برد.و در دل،منقطع به او شود، که او را از عقوبات آن عالم نجات بخشد.و به نعيم ولذات آن برساند. و چون به احوال انبيا، و آنچه بر ايشان وارد شده از ايذاى امت و قتل و ضرب‏ايشان، رسد متذکر بى‏نيازى و استغناى الهى گردد.و مستشعر اين گردد که: اگر همه‏ايشان با امتهايشان هلاک مى‏شدند به قدر ذره‏اى در ملک او اثرى ظاهر نمى‏شد. و چون به آيه‏اى رسد که: بيان نصرت و يارى اهل حق در آن است متذکر قدرت‏الهى و علو حق او گردد. و همچنين در جميع آيات وعده و وعيد و امر و نهى. هفتم: خود را از آنچه مانع فهم معانى قرآن است نگاهدارد.و آن چند امر است: از آن جمله: تقليد و تعصب از براى مذهبى بدون اينکه طالب حق باشد در آن، زيراآن به منزله پرده‏اى است از براى آئينه دل، که منع مى‏کند از تابيدن آنچه غير اعتقاد اواست در آن. و از آن جمله: جمود بر تفسير ظاهر قرآن به اعتقاداتى که غير از اين تفسيرى براى‏آن نيست.و از اين روست که در اخبار از آن منع شده است. و از آن جمله: صرف همت و ذهن و فهم خود را در تحقيق حروف و مخارج آن‏و ساير امورى که متداول ميان قاريان است، زيرا همه تامل را مقصور بر اين کردن، مانع‏از فهميدن معانى آن است. و از آن جمله: اصرار بر گناهان ظاهريه و باطنيه و پيروى شهوات، که باعث تاريکى‏دل و محرومى از کشف اسرار حقايق و تابيدن انوار معارف حقه است در آن. هشتم: هر خطابى که در قرآن ملاحظه کند چنان تصور کند که: خطاب به اوست واو مقصود از آن خطاب است.و هر قصه از قصص انبياى سابقين را مشاهده نمايد جزم‏کند که: مقصود از آن، عبرت گرفتن اوست نه محض قصه خوانى و حکايات، زيرا که: جميع قرآن، هدايت و ارشاد و رحمت و شفا و موعظه و نور و راهنمايى عالميان است. پس هر که آن را بخواند بايد که خواندن او به نحوى باشد که: بنده، فرمان آقاى خود راکه به او نوشته که آن را بفهمد و به مقتضاى آن عمل کند بخواند. نهم: دل او متاثر شود به آثار آيات مختلفه.پس در هنگام تلاوت قرآن، حالات‏متفاوته از براى او حاصل شود به حسب هر آيه، از: خوف و حزن و شادى و بهجت وبيم و اميد و دلتنگى و گشادگى.به اين نحو که: چون به آيه‏اى رسد که مشتمل بر تهديد وو عيد است، دل او مضطرب گردد و از خوف مرتعش شود و صيحه زند که گويا ازشدت بيم، قالب تهى مى‏کند. و چون به آيه‏اى رسد که دلالت‏بر وسعت رحمت و وعده مغفرت کند شاد وفرحناک گردد و شکفتگى و انبساط در او به هم رسد. و چون به وصف بهشت رسد اثر شوق به آن در دل او ظاهر شود. و چون به شرح دوزخ رسد علامات خوف در او پيدا گردد. و چون به ذکر صفات جلال و نعوت جمال و اسماى خداوند - متعال - رسد تخضع‏و فروتنى کند و به ياد عظمت و کبرياى او افتد و امثال اينها.و مقصود کلى از تلاوت‏ قرآن، حصول اين حالات است در دل و عمل به آن، و الا مجرد جنبانيدن زبان، امرسهلى است. دهم: در تلاوت قرآن، حال او در ترقى باشد، زيرا درجات تلاوت کنندگان، که ازغافلين نيستند و از مرتبه غفلت‏ بيرون آمده‏اند سه گونه است: اول: - و آن مرتبه پست‏تر است - آن است که: خود را چنان تصور کند که درحضور پروردگار ايستاده و قرآن مى‏خواند و خداى - تعالى - به او نظر مى‏کند و کلام او را مى‏شنود.و در اين وقت، حال او تملق و سؤال و تضرع و ابتهال است. دوم: چنان در قلب خود مشاهده نمايد که: گويا خداوند عظيم به لطف و کرم خودبه او خطاب مى‏کند و سخن مى‏گويد و امر و نهى مى‏کند.و مقام او در اين وقت، مقام‏هيبت و حيا و گوش دادن و شنيدن است. سوم: مطلقا ملتفت‏خود و تلاوت خود نباشد، بلکه همه همت او مقصور برصاحب کلام باشد.و فکر او منحصر در او باشد.به نحوى که: گويا مستغرق مشاهده‏جمال او است و او را پرواى غير او نيست. و اين، درجه «مقربين‏» و «صديقين‏» است.و دو درجه سابق، درجه «اصحاب‏يمين‏» است.و آنچه غير اينها باشد درجات غافلين است. و حضرت سيد الشهداء - عليه السلام - روحى فداه اشاره به مرتبه سيم فرموده است: «الذى تجلى لعباده فى کتابه بل فى کل شى‏ء.و اراهم نفسه فى خطابه بل فى کل نور وفى‏ء» يعنى: «تجلى کرد از براى بندگان خود در کتاب خود، بلکه در هر چيزى.و نمودخود را به ايشان در خطاب خود، بلکه در هر نور و سايه‏» .  مروى است که: «حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - را در نماز، حالتى روى‏داد که بيهوش بر زمين افتاد، و چون به هوش آمد از سبب آن پرسيدند فرمود: آيه رامکرر کردم بر دل خود تا گويا آن را از صاحب کلام شنيدم و چشمم را طاقت معاينه قدرت او نماند» .  و اگر کسى به اين درجه رسيد بهجت او بى‏حد، و لذت و حلاوت تلاوت اوبى‏پايان مى‏گردد. و يکى از بزرگان گفته است که: «من قرآن مى‏خواندم و مطلقا شيرينى آن را نمى‏فهميدم تا آنکه به نحوى شد که گويا قرآن را از پيغمبر - صلى الله عليه و آله - مى‏شنوم که بر صحابه کبار مى‏خواند.و بعد از آن، از اين مقام ترقى کردم، پس‏مى‏خواندم آن را تا گويا از جبرئيل مى‏شنيدم که تلقين حضرت پيغمبر - صلى الله عليه‏و آله - مى‏نمود.پس خدا لطف وجود به من فرمود که به مقام بالا ترقى نمودم که گوياآن را از صاحب کلام مى‏شنوم.و در آن وقت نعيم و لذتى يافتم که: از آن صبر نمى‏توانم کرد» . و بعضى از صحابه گفته است که: «هرگاه دلها پاک گردد هرگز از قرائت قرآن سير نمى‏گردد» .  يازدهم: از حول و قوه خود برى‏ء شود و چشم رضا و خوبى خود را نبيند.پس‏هرگاه به آيه‏اى رسد که: مشتمل بر وعد و مدح نيکان باشد خود را از زمره ايشان نبيند. و از اهل آن وعده نشمارد، بلکه اهل صدق و يقين را از اهل آن وعده شمارد.و شوق‏نمايد که: خدا او را به ايشان محلق سازد.و چون به آيه‏اى رسد که: مشتمل بر مذمت‏گناهکاران و مقصرين باشد خود را به نظر در آورد و چنان تصور نمايد که خود مخاطب‏ به اين آيه است. و به اين، اشاره فرموده است‏حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - که در وصف‏متقين مى‏فرمايد که: «چون به آيه‏اى رسيدند که مشتمل است‏بر تهديد و تخويف،گوشهاى دل خود را بر آن مى‏دارند و چنان پندارند که صداى فرياد غريدن جهنم به‏گوش‏هاى ايشان مى‏رسد» .

 

اسرار وآداب عبادت

معراج السعاده

فرا رسیدن اربعین شهادت سید و سالار شهیدان، سرور آزاگان جهان تسلیت باد

فرا رسیدن اربعین شهادت سید و سالار شهیدان، سرور آزاگان جهان، چهلمین روز وداع خونین حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) و یاران باوفایش، به تمامی دوستان اهل دل و ارجمند  تسلیت و تعزیت عرض نموده و امیدوارم كه سوگواری های یكایك شما عزیزان مورد قبول حضرت حق قرار گیرد

اربعین حسینی، جویبار همیشه جاری عاشورا، روز شهادت حماسه سازان و اربعین، روز زیارت مرقد عاشورا سازان است. عاشورا، خروش خون حسین(ع) است و اربعین، پژواک این فریاد ظلم شکن است.

عاشورا و اربعین، نقطه ابتدا و انتهای عشق نیست؛ بلکه چله عارفانه تشیع سرخ علوی است.

عاشورا تا اربعین، نقطه اوج عشق حسینی است و در این چهل روز، حسین(ع) تنها سخن محافل است تا در طول عمر انسان، بهانه بیداری و ظلم‏ستیزی باشد.

عاشورا، زمانه خون و ایثار است و اربعین، بهانه تبلیغ و پیمان. در عاشورا، حسین(ع) با تاریخْ سخن گفت و در اربعین، تاریخ پای درس حسین(ع) نشست.

عاشورا روز کشت "خون خدا" در کویر جامعه ظلم‏زده است و اربعین، آغاز برداشت نخستین ثمره آن.

آری، اربعینْ فرصتی برای اعلام همبستگی با عاشوراست. هر اربعین حسینی، قاصد حماسه ای ماندگار، پیامدار استعلای ایمان، نشانه‏ای از شکوه عشق، و برگ همیشه سبزی بر درخت هماره سرخ شهادت است.

اربعین یک واژه نیست؛ کتابی قطور و پرماجراست. کتابی که گذر زمان و حادثه‏های زمین، هرگز نمی‏تواند نوشته‏های آن را محو کند و البته کهنگی در آن راه ندارد.

اربعین، هنرنامه مصوّر آرمان گرایی و حق یاوری است. اربعین، نشانه‏ای بر اعتلای دین و بالندگی زمزمه‏های دعا و تلاوت قرآن در شب عاشورای حسینی است.ر

اربعین، صدای عدالت و صداقت، و شاخه‏های درخت آزادگی است که از خاک کربلا روییده و تا ژرفای روزها و روزگاران ریشه دوانیده است.

اربعین، جویبار همیشه جاری و سرخ تاریخ، و جوشش چشمه‏های خون خداوند از چهار سوی عالَم است

التماس دعا از همه عزیزان وبزرگواران

دوستی با محبوب

اگر خدا بنده اش را دوست داشته باشد 8 خصلت را شامل حالش می کند:

1.پوشاندن چشم از چیزهای حرام .

2.خدا ترس

3. حیا

4. تخلق به اخلاق صالحین . که از جمله ئ آتها ادب وخوش خلقی است.

5. صبر : که شامل صبر در طاعت و صبر در گناه وصبر در هنگام بلا ومصیبت است.

6. امانتداری

7. صداقت

8. سخاوتمندی وبخشش

آداب ظاهری قرائت قرآن

اما آداب ظاهريه آن، آن است که: با وضو باشد.و به طريق ادب، با سکون و وقارنشسته باشد، يا ايستاده رو به قبله و سر پيش افکنده و تکيه نزده و چهار زانو ننشسته‏باشد، و پاى خود را نکشيده باشد.بلکه مانند کسى باشد که: در نزد جليل الشان‏مى‏نشيند، يا مى‏ايستد.و شمرده و به تانى بخواند. و از اين جهت است که: در احاديث رسيده است که: «هرگاه کسى در کمتر از سه‏روز، قرآن را ختم کند دانا نيست‏» . (5) در حديث ديگر است که: «خوش ندارم که کسى در کمتر از يک ماه، يک ختم قرآن‏کند» . بلى در ماه مبارک رمضان، احاديث وارد است که: «در هر سه روز، يک ختم‏بکند» . و از جمله آداب، آن است که: گريه کند.و اگر او را گريه نيامد خود را به گريه‏بدارد.و اندکى بلند بخواند، اگر از ريا کردن ايمن باشد.و اگر تواند صداى خود را زينت‏دهد، اما نه به نحوى که: مشتمل بر ترجيع باشد.و حق آيات را مراعات کند، بدين نحوکه: چون به آيه سجده رسد سجده کند.و چون به آيه عذاب رسد پناه به خدا گيرد.وچون به آيه رحمت و ذکر نعيم بهشت رسد، آن را از خدا مسئلت نمايد.و چون به‏آيه‏اى رسد که: مشتمل بر تسبيح يا تکبير پروردگار باشد تسبيح و تکبير او کند.و چون‏به آيه دعا و استغفار رسد دعا و استغفار کند. و در ابتداى قرائت‏بگويد: «اعوذ بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم‏». و از هرسوره که فارغ شود بگويد: «صدق الله العلى العظيم و بلغ رسوله الکريم اللهم انفعنا به و بارک لنا فيه الحمد لله رب العالمين

 

باب پنجم :اسراروآداب عبادت

معراج السعاده

شب  چله تا شب چله

 

امروز روز شهادت مظلومه ئ خردسال کربلا حضرت رقیه سلام الله علیها است که نباید روزهایی مثل شب یلدا باعث بشن تا مااین ایام رو فراموش کنیم.

 

 واما شب یلدا خود روزی است که از روزگاران کهن در بین ایرانیان گرامی شمرده شده ولی بازم نباید ارزش واقعی این شب به فراموشی سپرده بشه ،چرا که شب یلدا فقط نشستن وخوردن  آجیل ومیوه  و...نیست بلکه شب یلدا نشستن در کنار بزرگان خانواده واستفاده از تجربیات آنهاست تا هم خودمون وهم کودکانمون از آنها بهره ببریم واز درد دل هم وممشکلات هم با خبر بشیم.

 

واما ،ما مسلمانا ن و شیعیان داغدار آقا ابا عبدالله الحسین نیز هستیم واین روزها ایام مصیبت شهدای کربلاست وحضرت زینب در انتظار چله برادران وفرزندان وخویشان ودیگر شهدا هستند ومانیز به سهم خود در این ماتم شریکیم ونباید حرمت این روزها را بشکنیم ، مبادا که روزی شرمنده ئ آقا امام حسین بشویم.

 

 

التماس دعا

 

 

ذکر قلبى مانع وساوس و خواطر

و مخفى نماند که آن ذکرى که دافع وساوس شيطانيه و مانع خواطر نفسانيه است ذکرقلبى است که مشغول ساختن دل است ‏به ياد خدا، و تذکر قدرت و عظمت، و تنزه وتقدس و جلال و جمال او، و تفکر در صنايع و عجايب مخلوقات آسمان و زمين و سايرامور متعلقه به دين.و هرگاه با آن ذکر زبانى نيز جمع شود فايده آن اتم، و در دفع‏ شياطين ادخل است.اما ذکر زبانى تنها اگر چه خالى از ثواب نيست وليکن مقابله با جندشياطين و مدافعه وساوس آن لعين نتواند کرد.و اگر وسوسه شيطان به ذکر زبان رفع‏شدى هر کسى را در نماز حضور قلب حاصل بودى و خيالات فاسده و وساوس باطله به‏ خاطر او نيامدى، زيرا که منتهاى هر ذکر و عبادتى در نماز است، با وجود اينکه هر که‏ ملاحظه حال خود را نمايد مى‏يابد که افکار رديه در حال نماز بيشتر، بلکه آنچه ازفضول دنيا گمشده در نماز پيدا مى‏شود و آنچه فراموش شده در آن وقت‏به خاطر مى‏رسد. و سر در اين، آن است که: چون نماز بالاترين عبادات و مشتمل بر سجده است که ‏شيطان به واسطه ترک آن مطرود و مردود شده در آن وقت عداوت و حسد شيطان به‏ هيجان مى‏آيد و لشکر آن اطراف دل را فرو مى‏گيرد و از چپ و راست هجوم، و ازپيش و پس حمله مى‏کنند و حجره و بازار و دکان و انبار و محاسبه شرکاء و جواب‏ خصماء را بر دل القاء و عرض مى‏کنند که مبادا چنين عبادتى از او به درجه قبول ووصول، و سجده‏اى که موجب لعن او شد از او مقبول گردد.و ليکن همچنان که مذکورشد چنان نيست که ذکر زبانى مطلقا بى‏ثمر و آن را از براى ذاکر اثر نباشد، بلکه بر آن‏ثواب مترتب مى‏شود. و اهل ذکر گفته ‏اند که از براى ذکر چهار مرتبه است، که همه آنها نافع لکن در مقدارنفع مختلف ‏ا ند: اول: ذکر زبانى فقط. دوم: ذکر زبانى و قلبى باهم، که ذکر در دل مستقر نباشد بلکه قرار آن موقوف به‏التفات ذاکر باشد.و چون دل را به خود واگذارد از ذکر خدا غافل، و به خواطر ووساوس مايل گردد. سوم: ذکر قلبى که در قلب متمکن و بر آن مستولى باشد به نحوى که صرف دل به غيرذکر، محتاج به التفات ذاکر باشد، و هر وقت که دل را به خود گذارد در ذکر خدا باشد. چهارم: ذکر قلبى، که خدا در دل باشد و بس، و دل بالمره از خود غافل بلکه از اينکه در ذکر هم هست ذاهل باشد و بتمامه مستغرق مذکور و محو او باشد.و اهل اين مرتبه‏ التفات به ذکر را حجاب از وصول به مطلوب و مقصود مى‏دانند.و اين مرتبه مطلوب ومقصود حقيقى، و باقى مراتب بالعرض مطلوب‏ اند.

معراج السعاده

مقام دوم: در بیان معالجه ئ اخلاق ذمیمه که متعلق است به قوه ئ عاقله

چه كسانى روز قیامت حسرت مى‏خورند؟

از سفارش‏هاى بسیار مهمى كه قرآن كریم، پیامبر اسلام و ائمه طاهرین علیهم السلام به ما دارند، این است كه: فرصت‏هایى كه در اختیار دارید، غنیمت بدانید.حال چه کسانی در این دنیا از فرصتهایی که خداوند در اختیارشان قرار داده بهره نمی برند که در روز قیامت حسرت می خورند؟


1- خوبان. روز قیامت حسرت سراسر وجود انسان را فرامى‏گیرد، حتّى خوبان نیز حسرت مى‏خورند كه اى كاش در دنیا، اعمال نیك بهتر و بیشترى انجام مى‏دادند.

2- پیروان طاغوت وبی توجهان به نصایح خدا ومعصومین:درد دیگر این است كه انسان در دنیا موعظه‏ها و نصایح خدا و پیامبر و ائمه علیهم السلام را نسبت به این فرصت‏ها به سخره بگیرد.قرآن مى‏فرماید: «یَا حَسْرَتى‏ عَلى مَا فَرَّطْتُ فِى جَنبِ اللّهِ» انسان در آن روز مى‏گوید: دریغا از آنچه در حقّ خدا كوتاهى كردم.

طبق بعضى روایات حسرت در این آیه مربوط به كسانى است كه رهبران آسمانى و اوصیاى پیامبر علیهم السلام را رها كرده و به‏دنبال رهبران فاسق رفتند.

3- منكران رسالت. رسول خدا صلى الله علیه و آله به ابوذر فرمود: روز قیامت كسانى كه مقام رسالت مرا قبول نكردند، در حال كورى و كرى و در تاریكى‏هاى قیامت حاضر مى‏شوند و مى‏گویند: واى بر ما به خاطر كوتاهى‏هایى كه در حقّ خداوند مرتكب شدیم!

4- گویندگان بى‏عمل. امام باقر علیه السلام فرمود: بیشترین حسرت در قیامت از كسانى است كه در كلام وبیان خود از عدالت دم زدند، ولى به آن عمل نكردند.

5- افراد تندرو و افراطى نیز به هنگام قیامت حسرت‏ها دارند.

هرگاه گروهى در جلسه‏اى گرد هم بنشینند و به جاى یاد خدا به حرف‏هاى بیهوده سرگرم شوند، روز قیامت این مجلس براى آنان وسیله حسرت خواهد بود

6- جاهلان. گروه دیگرى كه در قیامت حسرت مى‏خورند كسانى هستند كه توانایى‏تحصیل علم را داشته‏ اند، ولى به دنبال فراگیرى آن نرفته‏اند.رسول الله می فرمایند: دو كس روز رستاخیز از همه مردم بیشتر حسرت می خورند : یكى مردى كه در دنیا براى طلب دانش فرصت داشته ولى به جستجوى آن برنخاسته است، یكى دیگر مردى كه دانشى بدیگرى آموخته وشاگرد وى از آن بهره‏مند شده ولى او بى‏بهره مانده است.

7- عالم بى‏عمل. كسانى كه مردم به خاطر حرف‏شنوى آنان اهل‏بهشت شدند، ولى خودشان به خاطر نداشتن عمل اهل دوزخند

8- اهل همنشینى و مجالست‏هاى بیهوده. در حدیث مى‏خوانیم: هرگاه گروهى در جلسه‏اى گرد هم بنشینند و به جاى یاد خدا به حرف‏هاى بیهوده سرگرم شوند، روز قیامت این مجلس براى آنان وسیله حسرت خواهد بود.

9- گناهكاران. در دعا مى‏خوانیم: «أعُوذُ بِكَ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِى تُورِثُ النَّدَمَ»(6) خدایا! از گناهانى كه سبب ندامت وپشیمانى من در روز قیامت مى‏شود به تو پناه مى‏برم.

10- ریاست‏طلبان. آنان كه براى ریاست دنیا حرص مى‏زنند، روز قیامت گرفتار حسرتى بزرگ خواهند شد.

11- كسانى كه در دنیا توسط دوستان نااهل دچار انحراف شده‏اند، در روز قیامت غرق در حسرتند و فریاد مى‏زنند: «یَا وَیْلَتى‏ لَیْتَنِى لَم اتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا» واى بر من اى كاش فلانى را براى خودم به عنوان دوست قرار نمى‏دادم، و از شدت ناراحتى دو دست خود را در دهان گذارده و به دندان مى‏گیرد و مى‏گوید: دوست بد مرا از راه خدا دور و منحرف كرد و اى كاش (به جاى دوستى با فلانى،) با رسول خدا راهى پیدا مى‏كردم.

12- ثروت‏ اندوزان. از جمله افرادى كه در قیامت بسیار حسرت مى‏خورند، كسانى هستند كه در طول عمر خود اموالى را چه بسا از راه نامشروع بدست آوردند، ولى مهلت بهره‏ گیرى از آن را نداشته و از دنیا رفته‏اند و آن اموال به دست كسانى رسیده است كه آنان در راه خدا خرج كرده‏اند و بدین وسیله صاحب مال به جهنّم رفته،ولى وارث نیكوكار به بهشت مى‏رود.

امام صادق علیه السلام درباره آیه‏ «وَیَراهُمُ اللّهُ اعمالَهُم حَسَراتٍ» فرمود: آیه درمورد كسى است كه در زمان حیات خود، به جمع اموال و ثروت‏اندوزى پرداخته و به محرومان كمك نكرده است، پس از مرگ او اگر وارثان در راه خیر و مسیر الهى صرف كنند، تلاش از صاحب مال ولى پاداش براى وارث است، و اگر در راه گناه صرف كنند، باز او با بجاگذاردن این اموال در دست وارث، گناهكار را یارى كرده- در گناهش نیز شریك است- و سبب ندامت و حسرتش مى‏گردد.

رسول خدا صلى الله علیه و آله به ابوذر فرمود: روز قیامت كسانى كه مقام رسالت مرا قبول نكردند، در حال كورى و كرى و در تاریكى‏هاى قیامت حاضر مى‏شوند و مى‏گویند: واى بر ما به خاطر كوتاهى‏هایى كه در حقّ خداوند مرتكب شدیم!

یعنى از این سرمایه‏ها و ثروت‏ها، با هدایتى كه قرآن و روایات دارند، استفاده كنیم و این سرمایه‏ها را معطل و متوقف نگذاریم. در نتیجه مى‏فرماید: روزى خواهد رسید كه این فرصت‏ها، غنیمت‏ها و سرمایه‏ ها از دست شما خواهد رفت و راه هر گونه جبرانى به روى شما بسته خواهد شد. اوج این سفارش‏ها در قرآن كریم، در سوره مباركه زمر است كه آیات بسیار مهمى است.

اصرار این آیات بر این اساس است كه قبل از این كه فرصت‏ها از دست برود، از آن فرصت‏هاى الهیه ملكوتیّه، بهره‏اى نصیب خود كنید. در سوره زمر، در پایان یكى از آیات مى‏گوید:

«أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ»

تركیب آیه را ببینید كه چقدر محكم است. بحث خودخورى، اندوه و غصه انسانى كه فرصت را از دست داده در میان است؛ «فَرَّطْتُ» یعنى كوتاهى كامل‏ «فِی‏جَنْبِ اللَّهِ» یعنى چقدر خدا به من محبت، لطف، كرم و رحمت داشت كه همه نوع فرصتى، آن هم فرصت‏هایى كه غنیمت و سرمایه است، در اختیار من گذاشت، ولى من‏ «فَرَّطْتُ» كاملًا نسبت به این فرصت‏ها كوتاهى كردم. فرصت‏ها را بدون بهره و منفعت، معطّل گذاشتم تا از دست رفت و اكنون اندوه و درد شدید نصیب من شده است.

13-آدم‏كشى، رهاكردن بستگان، نداشتن وصیّت، بى‏اعتنایى به حقوق مردم و نپرداختن زكات، هر كدام وسیله حسرت در قیامت خواهد بود.

فرق اسلام وایمان

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ

مؤمنان واقعي تنها کساني هستند که به خدا و رسولش ايمان آورده‌اند، سپس هرگز شک و ترديدي به خود راه نداده و با اموال و جانهاي خود در راه خدا جهاد کرده‌اند؛ آنها راستگويانند.

سوره اعراف آیه 26

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

در آيه گذشته ، سخن از معيار ارزش انسانها يعنى (تقوى ) در ميان بود، و از آنجا که (تقوى ) ثمره شجره (ايمان ) است ، آنهم ايمانى که در اعماق جان نفوذ کند، در آيات مورد بحث به بيان حقيقت (ايمان ) پرداخته ، چنين

مى گويد:

اعراب باديه نشين گفتند: ايمان آورده ايم ، به آنها بگو: شما ايمان نياورده ايد، بگوئيد اسلام آورده ايم ، ولى هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است ! (قالت الاعراب آمنا قل لم تؤ منوا و لکن قولوا اسلمنا و لما يدخل الايمان فى قلوبکم ).

طبق اين آيه تفاوت (اسلام ) و (ايمان )، در اين است که (اسلام ) شکل ظاهرى قانونى دارد، و هر کس شهادتين را بر زبان جارى کند در سلک مسلمانان وارد مى شود، و احکام اسلام بر او جارى مى گردد.

ولى ايمان يک امر واقعى و باطنى است و جايگاه آن قلب آدمى است ، نه زبان و ظاهر او.

اسلام ممکن است انگيزه هاى مختلفى داشته باشد، حتى انگيزه هاى مادى و منافع شخصى ، ولى ايمان حتما از انگيزه هاى معنوى ، از علم و آگاهى ، سرچشمه مى گيرد، و همان است که ميوه حيات بخش تقوى بر شاخسارش ظاهر مى شود.

اين همان چيزى است که در عبارت گويائى از پيغمبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) آمده است : الاسلام علانية ، و الايمان فى القلب : (اسلام امر آشکارى است ، ولى جاى ايمان دل است ).

و در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : الاسلام يحقن به الدم و تؤ دى به الامانة ، و تستحل به الفروج ، و الثواب على الايمان :

با اسلام خون انسان محفوظ، و اداى امانت او لازم ، و ازدواج با او حلال مى شود، ولى ثواب بر ايمان است .

و نيز به همين دليل است که در بعضى از روايات مفهوم (اسلام ) منحصر به اقرار لفظى شمرده شده ، در حالى که ايمان اقرار تواءم با عمل معرفى شده است (الايمان اقرار و عمل ، و الاسلام اقرار بلا عمل ).

همين معنى به تعبير ديگرى در بحث اسلام و ايمان آمده است ، (فضيل بن يسار) مى گويد: از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم فرمود: ان الايمان يشارک الاسلام ، و لايشارکه الاسلام ، ان الايمان ما وقر فى القلوب ، و الاسلام ما عليه المناکح و المواريث و حقن الدماء:

(ايمان با اسلام شريک است ، اما اسلام با ايمان شريک نيست (و به تعبير ديگر هر مؤ منى مسلمان است ولى هر مسلمانى مؤ من نيست ) ايمان آن است که در دل ساکن شود، اما اسلام چيزى است که قوانين نکاح وارث و حفظ خون بر طبق آن جارى مى شود).

ولى اين تفاوت مفهومى در صورتى است که اين دو واژه در برابر هم قرار گيرند، اما هر گاه جدا از هم ذکر شوند ممکن است اسلام بر همان چيزى اطلاق شود که ايمان بر آن اطلاق مى شود، يعنى هر دو واژه در يک معنى استعمال گردد.

سپس در آيه مورد بحث مى افزايد: اگر از خدا و رسولش اطاعت کنيد ثواب اعمالتان را به طور کامل مى دهد، و چيزى از پاداش ‍ اعمال شما را فروگذار نمى کند (و ان تطيعوا الله و رسوله لايلتکم من اعمالکم شيئا).

چرا که (خداوند غفور و رحيم است ) (ان الله غفور رحيم ).

(لايلتکم ) از ماده (ليت ) (بر وزن ريب ) به معنى کم گذاردن حق

است .

جمله هاى اخير در حقيقت اشاره به يک اصل مسلم قرآنى است که شرط قبولى اعمال (ايمان ) است ، مى گويد، اگر شما ايمان قلبى به خدا و پيامبر (صلى الله عليه و آله ) داشته باشيد که نشانه آن اطاعت از فرمان خدا و رسول او است ، اعمال شما ارزش ‍ مى يابد، و خداوند حتى کوچکترين حسنات شما را مى پذيرد، و پاداش مى دهد، و حتى به برکت اين ايمان گناهان شما را مى بخشد که او غفور و رحيم است .

و از آنجا که دست يافتن بر اين امر باطنى يعنى ايمان کار آسانى نيست در آيه بعد به ذکر نشانه هاى آن مى پردازد، نشانه هائى که به خوبى مؤ من را از مسلم ، و صادق را از کاذب ، و آنها را که عاشقانه دعوت پيامبر (صلى الله عليه و آله ) را پذيرفته اند، از آنها که براى حفظ جان و يا رسيدن به مال دنيا اظهار ايمان مى کنند جدا مى سازد، مى فرمايد: مؤ منان واقعى تنها کسانى هستند که به خدا و رسولش ايمان آورده اند، سپس هرگز شک و ريبى به خود راه نداده ، و با اموال و جانهاى خود در راه خدا به جهاد پرداخته اند (انما المؤ منون الذين آمنوا بالله و رسوله ثم لم يرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فى سبيل الله ).

آرى نخستين نشانه ايمان عدم ترديد و دو دلى در مسير اسلام است ، نشانه دوم جهاد با اموال ، و نشانه سوم که از همه برتر است جهاد با انفس (جانها) است .

به اين ترتيب اسلام به سراغ روشنترين نشانه ها رفته است : ايستادگى

و ثبات قدم ، و عدم شک و ترديد از يکسو، و ايثار مال و جان از سوى ديگر.

چگونه ممکن است ايمان در قلب راسخ نباشد در حالى که انسان از بذل مال و جان در راه محبوب مضايقه نمى کند.

و لذا در پايان آيه مى افزايد: چنين کسانى راستگو هستند و روح ايمان در وجودشان موج مى زند (اولئک هم الصادقون ).

اين معيار را که قرآن براى شناخت مؤ منان راستين از دروغگويان متظاهر به اسلام بيان کرده ، منحصر به فقراى طايفه بنى اسد نيست ، معيارى است روشن و گويا براى هر عصر و زمان ، براى جداسازى مؤ منان واقعى از مدعيان دروغين ، و براى نشان دادن ارزش ادعاى کسانى که همه جا دم از اسلام مى زنند و خود را طلبکار پيامبر (صلى الله عليه و آله ) مى دانند ولى در عمل آنها کمترين نشانه اى از ايمان و اسلام ديده نمى شود.

در مقابل ، کسانى هستند که نه تنها ادعائى ندارند، بلکه همواره خود را مقصر مى شمرند، و در عين حال در ميدان ايثار و فداکارى از همه پيشگامترند.

و اگر اين معيار قرآنى را براى سنجش مؤ منان واقعى به کار بريم معلوم نيست از انبوه ميليونها ميليون مدعيان اسلام چه اندازه مؤ من واقعى هستند، و چه مقدار مسلمان ظاهرى ؟! بسيارى از مفسران ، شاءن نزولى براى آيه ذکر کرده اند که خلاصه اش چنين است :

جمعى از طايفه (بنى اسد) در يکى از سالهاى قحطى و خشکسالى وارد مدينه شدند، و به اميد گرفتن کمکى از پيامبر (صلى الله عليه و آله ) شهادتين بر زبان جارى کردند، و به پيامبر (صلى الله عليه و آله ) گفتند: طوائف عرب بر مرکبها سوار شدند و با تو پيکار کردند، ولى ما با زن و فرزندان نزد تو آمديم ، و دست به جنگ نزديم ، و از اين طريق مى خواستند بر پيامبر (صلى الله عليه و آله ) منت بگذارند.

آيات فوق ، نازل شد (و به آنها خاطر نشان کرد که اسلام آنها ظاهرى است ، و ايمان در اعماق قلبشان نيست ! بعلاوه اگر هم ايمان آورده اند نبايد منتى بر پيامبر (صلى الله عليه و آله ) بگذارند، بلکه خدا بر آنها منت دارد که هدايتشان کرده ).

ولى وجود اين شاءن نزول - مانند ساير موارد - هرگز مانع از عموميت مفهوم آيه نيست